روانشناسی شناختی همانطور که از نامش پیدا است، یکی از شاخههای روانشناسی بهشمار میرود. روانشناسی شناختی به مطالعه در مورد نحوه تفکر افراد میپردازد. همچنین این علم موضوعاتی مانند احساسات، خلاقیت، تواناییهای حل مسئله و… را مورد بررسی قرار میدهد.
علاوهبر این، روانشناسی روانشناختی در تلاش است که انواع هوش را اندازهگیری کند. همچنین نحوه سازماندهی افراد را مشخص کند و مورد مقایسه قرار دهد. در ادامه روانشناسی شناختی را بهطور مفصل بررسی میکنیم.
روانشناسی شناختی چیست؟
روانشناسی شناختی به مطالعه موضوعات درونی ذهن و فرآیندهای ذهنی میپردازد. بهطوری که تمام کارهای درون مغز را، از جمله ادراک، تفکر، حافظه، تمرکز و توجه، پردازش اطلاعات مغز، زبان، حل مسئله، توانایی یادگیری مطالعه بررسی میکند. همچنین علم روانشناسی شناختی به محققان کمک میکند عملکرد مغز انسان را درک کنند. همچنین روانشناسان با درک این که روانشناسی شناختی چیست میتوانند در مواجهه با مشکلات روانی افراد و درمان بیماران عملکرد بهتری داشته باشند.
مهمترین موضوعات روانشناسی شناختی
حوزه روانشناسی کاربردی بسیار گسترده است و موضوعات متنوعی را شامل میشود. بهطوریکه علاوهبر کارهای روزمره، موضوعات علمی متعددی را دربرمیگیرد و آنها را بهبود میبخشد. برای مثال راهحلهایی برای اختلالات حافظه ارائه میدهد، تصمیمگیری را آسان میکند، همچنین در بهبود تواناییهای مربوط یادگیری موثر است. در این بخش مهمترین موضوعات روانشناسی شناختی را بهطور کامل و مفصل بررسی میکنیم.
پردازش اطلاعات؛ برای یادگیری یا تصمیمگیری
پردازش اطلاعات بهمعنی تصمیم و انتخاب بین دو یا چند گزینه است که شامل انتخابهایی درمورد سوالاتی مانند چهکسی، چهزمانی، کدام میشود. بهطوریکه هر گزینه با مجموعهای از باورها در مورد نتیجه انتخاب همراه است. همچنین هر نتیجه یک ارزش یا ترجیح را دربر میگیرد. البته ممکن است این ارزشها و باورها برای هر تصمیم گیرنده خاص و متفاوت با دیگری باشد. علاوهبر این، امکان دارد فرد تصمیمگیرنده بر انتخاب یک گزینه مصر باشد و بهدنبال دلایل و توجیهاتی برای انتخاب آن گزینه باشد. بهطور کلی تصمیم گیری سه مرحله دارد که در ادامه برای شما لیست کردهایم.
- ورودی: اطلاعات بهصورت دیداری یا شنیداری
- ذخیره و کدگذاری اطلاعات در مغز: این اطلاعات توسط بخشهای فعالیت ذهنی مغز مانند حافظه، ادراک ، تمرکز و توجه مورد استفاده قرار میگیرد.
- خروجی: در قالب رفتاری منطبق با اطلاعات پردازش شده.
بنابراین تصمیمگیری و انتخاب بین چند گزینه مراحل مختلفی از پردازش اطلاعات را شامل می شود. همچنین مستلزم انجام فعالیتهای کسب دانش و اطلاعات به صورت مستقیم یا غیرمستقیم است. کسب اطلاعات بهصورت مستقیم از طریق ادراک صورت میگیرد. همچنین دریافت اطلاعات بهصورت غیر مستقیم بر اساس شناخت انجام میپذیرد.
طرحواره؛ بهمعنی کدگذاری و ذخیره اطلاعات
طرحواره یک مفهوم شناخته شده در روانشناسی شناختی است. طرحواره کمک میکند که فرآیندهای ذهنی بین ورودی و پاسخی که افراد در مواجهه با ورودیها نشان میدهند، بیشتر درک شوند. علاوهبر این، طرحواره اطلاعات جدید را از طریق تجربههای کسب شده و دانشهای قبلی سازمان یافته و انتزاع شده، کدگذاری و ذخیره میکند. این شامل اسکریپت یا کدگذاری، مثالها و قیاس است. نحوه عملکرد انواع طرحواره را میتوان در پنج مورد توصیف کرد.
- طرحواره تجارب و دانستههای قبلی را سازماندهی میکنند.
- طرحوارهها بر نحوه ذخیره اطلاعات در حافظه بلند مدت تاثیر میگذارند.
- ساختار طرحواره میتواند دربازیابی اطلاعات از دست رفته کمک کند.
- طرحواره بر سادهسازی حل مسئله تاثیر زیادی دارد.
- طرحوارهها ابزار و مبنایی برای خودارزیابی محسوب میشوند.
به بیان سادهتر، طرحواره یک چهارچوب سازمان یافته محسوب میشود که به افراد کمک میکند که اطلاعات را ذخیره، ساده و مرتبط کنند. همچنین طرحوارهها در برابر تغییر بسیار مقاوم هستند. اما امکان تغییر از طریق برخورد و مواجه شدن با اطلاعات متفاوت و نا متناسب با طرحوارههای قبلی وجود دارد.
بیشتر بخوانید: طرحواره درمانی چیست؟ 18 مدل طرحواره
احساسات و انگیزه
احساسات و انگیزه از تحقیقات روانشناسی شناختی سنتی حذف شده است. با اینحال، در بیشتر موقعیتها انگیزه در شروع و پردازش اطلاعات تاثیر مفیدی میگذارد. همچنین احساسات یکی از عناصر اصلی موضوعات عملکردی شناختی بهحساب میآید. مطالعات محققان نشان میدهد که آسیبهای مغزی سیستمهای عاطفی مغز را مختل میکند. و این تاثیر بسیار زیادی روی توانایی تصمیمگیری منطقی فرد آسیب دیده میگذارد.
روانشناسی شناختی و رفتار
مطالعات شناختی بهطور جدایی ناپذیری با رفتارهای انسان ارتباط دارد. ذهن از یکسری ساختارهای درونی تشکیل شده است که اطلاعات را از محیط پیرامون دریافت و سازماندهی میکند. همچنین این اطلاعات را با اطلاعات ذخیره شده قبلی مرتبط میکند تا تصمیمی را اتخاذ کند که طبق آن رفتار انجام شود. براساس برخی نظریههای اساسی روانشناسی میتوان گفت ارتباط بین شناخت و رفتار دوطرفه است و شناخت و رفتار به قدری با هم مرتبط هستند که تغییر یکی از آنها بدون تغییر دیگری دشوار و ناممکن است.
بیشتر بخوانید: رفتار درمانی شناختی (CBT) چیست؟
شناخت در محیط
یکی دیگر از مهمترین موضوعات روانشناسی شناختس شناخت در مفهوم محسوب میشود. بهطوری که در بیشتر موارد اطلاعات جدید تحت تاثیر دانشهای طبیعی و اجتماعی قرار میگیرد و توسط آن هدایت میشود. برخی از نظریهپردازان از جمله اسمیت و سمین شناخت را بهعنوان یک فرآیند انطباقی میدانند که از تعامل بین فرد و جهان اعم از فیزیکی یا اجتماعی پدید میآید.
بنابراین ویژگیهای محیطی که فرد در آن رفتاری انجام میدهد، بسیاز تاثیرگذار است و میتواند مانع یا مشوق انجام آن عمل باشد.
دوره های روانشناسی مرتبط دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران:
دوره CBT (درمان شناختی رفتاری)
دوره زوج درمانی شناختی رفتاری پیشرفته CBCT
دوره کوچینگ روانشناختی کسب و کار
دوره مداخلات روانشناختی در شکست های عاطفی
دیدگاه ها و نظریه های روانشناسی شناختی
روانشناسی شناختی یک علم جذاب است که به بررسی عملکرد درونی ذهن میپردازد. همچنین به حل مشکلات مربوط به روانشناسی کمک میکند. روانشناسی شناختی مانند دیگر شاخههای روانشناسی نظریههای و دیدگاه هایی دارد. در ادامه چند مورد از نظریههای مربوط به روانشناسی شناختی را عنوان میکنیم.
نظریه بار شناختی«CLT»
نظریه بار شناختی در مورد رابطه بین حافظه فعال و حافظه بلند مدت است.این نظریه بیان میکند که حافظه فعال ظرفیت محدودی دارد. از اینرو زمانی که اطلاعات و دادهها بیش از فضای آن را اشغال کند، یادگیری دچار مشکل میشود. عواملی که موجب میشود این اتفاق بیفتد عبارتند از: اطلاعات دریافت شده پیچیده باشد، اطلاعات نامربوط داشته باشد که باعث حواس پرتی میشود و تلاش برای مرتبط سازی اطلاعات جدید. نتایج این نظریه تاثیر مفیدی بر یادگیری و آموزش داشته است.
نظریه رشد شناختی
تئوری رشد شناختی در سال 1955 توسط ژان پیاژه ارائه شد. براساس این نظریه کودکان چندین مرحله را طی میکنند تا تفکرشان رشد کند. بنابراین، نظریه رشد شناختی در تلاش است مکانیسمهایی را بررسی کنند تا بدانند چگونه و به چه دلایلی تفکر و درک کودکان با گذشت زمان و بزرگتر شدن تغییر میکند. همچنین بیشتر برنامههای آموزشی پیش دبستانی و دبستان با این موضوع منطبق هستند.
نظریه پردازش اطلاعات
یکی دیگر از نظریههای مربوط به روانشناسی شناختی نظریه پردازش اطلاعات است. این نظریه مغز انسان را مشابه کامپیوتر توصیف میکند. بهطوریکه مغز را بهعنوان یک پردازنده میداند که اطلاعات ورودی از طریق حواس پنجگانه، توجه، حافظه را دریافت میکند و یک خروجی در قالب رفتار ارائه میدهد.
نظریه ذهن
نظریه ذهن در تلاش است توضیحاتی در مورد درک احساسات و افکار دیگران را بیان کند. این یعنی بتوانیم درک کنیم شخص دیگری چه چیزی در ذهن دارد. همچنین توانایی درک خواستهها و احساسات متفاوت افراد و حتی در مواقعی مخالف با ترجیحات ما، جزو مطالعات این نظریه بهشمار میآید. این به ما کمک میکند تا سلایق و ترجیحات دیگران بشناسیم. همچنین بتوانیم رفتارهای افراد دیگر را درک و پیشبینی کنیم.
نظریه فرایند دوگانه
طبق نظریه فرایند دوگانه ما انسانها ۲ نوع فرآیند ذهنی متفاوت داریم. یکی سریع، ناخود آگاه، شهودی و مبتنی بر تداعی معانی و احساسات است. علاوهبر این، فرآیند ذهنی دیگر کند، متفکر، آگاه، مبتنی بر عقل و عملگرایی است. این نظریه توضیح میدهد چگونه برخی افراد سریع و احساسی تصمیم گیری می کنند و افراد دیگر کندتر و با استدلال تصمیم میگیرند.
بیشتر بخوانید: تحریف های شناختی چیست؟
تاریخچه روانشناسی+ پدر روانشناسی شناختی
روانشناسی شناختی بهعنوان شاخهای جداگانه از روانشناسی در اواسط ۱۹۰۰ ابداع شد و با گذشت زمان پیشرفتهای زیادی کرد و وسیعتر شد. روانشناسی شناختی در عصر معاصر به پیشرفت و تکامل خود ادامه میدهد. همچنین میتوان گفت امروزه این علم چندین زیرشاخه دارد. در این بخش تاریخچه و نحوه پیدایش این علم را بیان میکنیم.
ساختارگرایی
در سال ۱۸۷۰ یک روانشناسی آلمانی بهنام ویلهلم وونت برای اولین بار روانشناسی را بهعنوان یک علم در نظر گرفت. قبل از آن ذهن از دید فلسفی بررسی میشد. وونت تلاش کرد تا ذهن را از طریق دروننگری و با مشاهده سیستماتیک تجربههای آگاهانه بررسی کند. یعنی بههمان روشی که دانشمندان و محققان سایر رشتههای علمی جهان را مشاهده میکنند.
محققان بر این باور بودند که با مشاهده الگوهای تجربههای گزارش شده میتوانند تعیین کنند که در ذهن چه میگذرد. همچنین یکی از شاگردان وونت که ادوارد تیچنر نام داشت این موضوع را با معرفی مفهوم ساختارگرایی توسعه داد. ساختار گرایی سعی می کند تجربیات ما را به عناصر اساسی تجزیه و تحلیل کند. تیچنر تجربیات را در ۳ دسته حسها، تصور و خیالها، محبتها یا همان احساسات تقسیمبندی کرد.
رفتارگرایی
از دهه ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۰ رفتارگرایی رویکردی غالب برای مطالعه رفتار بود. این نظریه به این دلیل ایجاد شد که درون نگری بهاندازه کافی علمی نیست. زیرا عملکرد درون ذهن قابل مشاهده نیست. اما رفتار گرایی رفتار را مورد بررسی قرار میدهد و میدانیم که رفتار قابل مشاهده است. همچنین در نظریه رفتار گرایی رفتار افراد را در شرایط تشویقکننده یا پاداش و در شرایط داری مجازات مورد تحقیق قرار داده است. در این نظریه افکار، خاطرات و احساسات موضوعات غیر علمی بهحساب میآید.
انقلاب شناختی
در دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ محققان به مطالعه فرآیندهای ذهنی بازگشتند. به این دلیل که رفتارگرایی در توصیف رفتار بسیار مفید است، اما نمیتواند عملکرد ذهنی را درک و توضیح دهد. همچنین نظریه رفتارگرایی فرآیندهای پیچیده ذهنی را مطالعه نمیکرد.
علاوهبر این، یکی دیگر از دلایل اصلی بازگشت به مطالعه عملکردهای ذهنی این بود که تمیتوان فرآیندهای فراگیری زبان را تنها از طریق مطالعه رفتار بیان کرد. این استدلال توسط زبانشناس مشهور به نام چامسکی ارائه شد.
ذهن بهعنوان کامپیوتر
در سالهای 1960 تا 1970 علوم مربوط به کامپیوتر توسعه پیدا کرد. در این زمان محققان حوزه روانشناسی ذهن انسان را به کامپیوتر تشبیه و مقایسه کردند. بر اساس نظریه CTM ذهن انسان مانند یک کامپیوتر ورودی و خروجی ، نرم افزار و سخت افزار دارد. در این مقایسه ذهن بهعنوان نرمافزار در نظرگرفته میشود. همچنین در این قیاس مغز همتراز با سخت افزار کامپیوتر بهشمار میرود.
علوم اعصاب شناختی
در دهه 1980 با استفاده از روشهای تصویربرداری از مغز از جمله تصویربرداری MRI علوم مربوط به اعصاب با روانشناسی شناختی ترکیب شد. این فناوری به محققان کمک کرد مغز انسان را در طی انواع فعالیتهای شناختی، مشاهده و بررسی کنند. از اینرو علوم اعصاب شناختی پدید آمد. این علم روابط فرایندهای ذهنی با فعالیت مغز مورد مقایسه و بررسی قرار میدهد.
با گذشت سالها، امروزه روانشناسی شناختی علمی شناخته شده محسوب میشود. همچنین انتظار میرود در سالهای آینده علم روانشناسی شناختی پیشرفتهای چشمگیری داشته باشد.
کاربرد روانشناسی شناختی در زندگی و آموزش
روانشناسی شناختی علاوهبر آگاهی دادن در مورد نحوه عملکرد ذهن انسان، تاثیرات مفیدی در درمان بیماریهای روحی روانی، زندگی روزمره و تحصیل و آموزش داشته است. بهطوریکه محققان و دانشمندان این زمینه به این پیشرفت علمی، انقلاب شناختی نام دادهاند. در ادامه توضیحاتی راجعبه کاربرد این علم را در زندگی و آموزش میدهیم.
کاربرد روانشناسی شناختی در آموزش
روانشناختی روشهای بهینه یادگیری را مورد مطالعه قرار داده است
روانشناسی شناختی با مطالعه و بررسی موضوعات مربوط به یادگیری، تمرکز و توجه، حافظه، تاثیرات زیادی در پیشرفتهای آموزش داشته است. برای مثال، محققان روانشناسی شناختی توصیه میکنند، معلمان بهگونهای درس را ارائه دهند که با ایجاد معنا و ارتباط در ذهن دانش آموز، یادگیری و بهخاطر سپردن آن آسانتر شود.
کاربرد روانشناسی شناختی در زندگی
روانشناسی شناختی نحوه تصمیمگیری انسان را بررسی میکند
ما انسانها در کارهای مهم یا حتی در کارهای ساده روزانه خود از طریق ادراک، توجه و حافظه تصمیمگیری میکنیم. یعنی همه موضوعاتی که روانشناسی شناختی مطالعه میکند. همچنین این علم در درک چرایی و طریقه انتخاب یک گزینه کمک کننده است.
این موضوع به تصمیمگیری درست و آگاهانه در زندگی کمک میکند؛ چراکه این تصمیمات و انتخابها در روابط اجتماعی، روابط کاری و تجارت و… تاثیر میگذارد.
روانشناسی شناختی استرنبرگ
یک روانشناس آمریکایی به نام رابرت استرنبرگ نظریه استرنبرگ را ارائه داد. بر اساس این نظریه انسانها سه جنبه هوشی دارند. این سه جنبه هوشی عبارتند از
- هوش خلاق؛ استفاده از دانش و مهارتهای قبلی در هنگام قرارگیری در موقعیتهای جدید.
- هوش علمی؛ استفاده از دانش و مهارتهای قبلی برای سازگاری در محیطهای جدید.
- هوش تحلیلی؛ حل مسئله و یادگیری اطلاعات جدید بهخصوص در تحصیل و آموزش.
این نظریه در روانشناسی بسیار مهم و ارزشمند بهشمار میرود. زیرا این نظریه نشان میدهد که هوش انسان متنوع و پیچیده است. همچنین استرنبرگ میگوید هوش انسان بهصورت فرهنگی تشکیل میشود؛ چراکه برخی رفتارها در یک فرهنگ هوشمندانه تلقی میشود. درحالیکه ممکن است فرهنگهای دیگر نظر متفاوتی در مورد آن رفتار داشته باشند.
تفاوت روانشناسی و روانشناختی
بهطورکلی روانشناسی علم مطالعه روابط بین عملکرد و رفتار مغز در موقعیتهای مختلف است. همچنین روانشناسان از یافتههای خود برای افزایش آگاهی انسانها و بهبود دنیای اطراف استفاده میکنند. علاوهبر این، روانشناسی شناختی در مورد موضوعاتی مانند چگونگی فکر کردن مغز انسان، چگونگی بهیاد آوردن اطلاعات و خاطرات گذشته، چگونگی یادگیری اطلاعات جدید مطالعه میکند. با اینحال میتوان گفت روانشناختی شاخهای از علم روانشناسی محسوب میشود.
کلام آخر
بنابراین، روانشناسی شناختی یا علم روانشناختی شاخهای از روانشناسی است که به بررسی و مطالعه ذهن انسان میپردازد. همانطور که دیدیم روانشناسی شناختی کاربردهای بسیار زیادی دارد و یک علم مفید و کاربردی بهحساب میآید. همچنین امروزه شناخت و آگاهی از اینکه روانشناسی شناختی چیست، علاوهبر درمان و آموزش، در ساخت و توسعه هوش مصنوعی نقش بهسزایی دارد. بهطوریکه کارشناسان با ایده گرفتن از نحوه عملکرد ذهن انسان، پردازش و عملکردهای هوش مصنوعی را ارتقا میدهند.
بیشتر بخوانید: