روانشناسی تربیتی شامل مطالعه نحوه ی یادگیری افراد اعم از روش های مختلف تدریس، فرایندهای آموزشی و وجه تمایز های فردی در امر یادگیری می شود. این شاخه از روانشناسی در دیدگاه های مختلفی اعم از رفتاری، تجربی، شناختی و توسعه روانشناسی تربیتی مورد بررسی و انتقاد قرار گرفته است. ما در این مقاله قصد داریم درباره چیستی، دیدگاه های مختلف، مباحث و تاریخچه ی روانشناسی تربیتی اطلاعاتی را ارائه دهیم.
روانشناسی تربیتی چیست؟
روانشناسی تربیتی (Educational Psychology) به عنوان یکی از مهم ترین انواع روانشناسی، به مطالعه ی نحوه ی یادگیری افراد اعم از فرآیندهای آموزشی در دوران کودکی و نوجوانی، نحوه رشد شخصیتی، روش های مختلف تدریس، روشهای آموزشی نوین و وجه تمایز های فردی در یادگیری روانشناسی تربیتی اطلاق می شود. علاوه بر این روانشناسی تربیتی شامل کلیه فرایندهایی است که در طول عمر در یادگیری نقش بسزایی دارند، مانند رشته های مختلف روانشناسی شناختی، رفتاری و رشد است.
اصلی ترین هدف روانشناسی تربیتی به حفظ اطلاعات جدید و درک چگونگی یادگیری اختصاص دارد. روانشناس های تربیتی راه هایی را در خصوص برانگیختن یادگیری ارائه می دهند. آن ها در تلاش هستند تا با مطالعه رفتارهایی که توانایی یادگیری را تحت تاثیر قرار می دهند، به بررسی استعداد و انواع ناتوانی های یادگیری بپردازند. روش های آموزشی نوآورانه را توسعه دهند و برای کودکان دارای مشکلات تحصیلی، عمل ارزیابی و درمان را در نظر بگیرند.
از طریق این نوع روانشناسی، مهارتهای اجتماعی، احساسی و رفتاری افراد در زمان کودکی و نوجوانی به آنان آموزش دادهمیشود. در واقع کودکان در شرایط درست آموزشی با استعدادهای خود آشنا میشوند و برای رسیدن به موفقیت تلاش میکنند. همچنین با انگیزه بیشتر به یادگیری مشغول خواهند شد.
این رشته روانشناسی شامل رویکردها، نظریهها، اهداف و کاربردهای متنوعی است که توسط فیلسوفان و روانشناسان برتر این حوزه ارائهشده است. این نوع از روانشناسی بر پایه تکنیکهای آموزشی جدید و توسعهیافته استوار است و به حل مشکلات تحصیلی کودکان و نوجوانان در زمان آموزش کمک میکند. روانشناسان تربیتی موظف هستند که مشکلات و ناتواناییهای کودکان دارای اوتیسم، سندروم دان، ADHD، ناشنوایی و مشکلاتی از این قبیل را شناسایی و با شیوههای جدید آموزشی به بهبود عملکرد و یادگیری این افراد کمک کنند. البته نقش والدین در این زمینه را نیز نباید نادیده گرفت.
بیشتر بخوانید: روانشناسی تربیتی کودک
اهداف و کاربردهای روانشناسی تربیتی
این علم روانشناسی حول محور موضوعات مربوط به فعالیتهای تحصیلی دانش آموزان و نحوه تدریس معلمان میچرخد. بهدلیل درهم آمیختگی موضوعات مربوط به روانشناسی، شرع و فلسفه در این شاخه از روانشناسی، اهداف و کاربردهای آن متنوع است که در ادامه به مهمترین آنها اشاره میکنیم.
هموار کردن مسیر آموزش
مهمترین و بزرگترین هدف این رشته از روانشناسی تربیتی، هموار کردن مسیر برای افزایش سطح آموزش علمی و علمی افراد است. در اینصورت، افراد در تمامی دورههای زندگی خود مانند در حین تحصیل، کار، ازدواج و غیره تاثیرات مثبت آن را مشاهده خواهند کرد. از طریق این علم، تمامی عوامل تاثیرگذار روی روند یادگیری افراد بررسی میشوند.
این عوامل ممکن است مثبت یا منفی باشند و به صورت مستقیم یا غیرمستقیم تاثیر خود را در نحوه آموزش و یادگیری افراد بگذارند. سپس براساس روانشناسی تربیتی، موارد منفی حذف و مواد مثبت تقویت میشوند. در نتیجه، موانع مسیر پیشرفت و یادگیری از بین میروند.
آموزش اطلاعات صحیح و نوین همراه با کاربردهای آنها
روانشناسان تربیتی با اصول این نوع روانشناسی همچون شناخت، کسب اطلاعات و درک آنها آشنا هستند. این ابزارها در آموزشوپرورش بهکار گرفته میشوند که به رشد و تکامل دانشآموزان کمک کنند. همچنین کسب آگاهی و شناخت در مسیر آینده شغلی کودکان نیز بسیار موثر است؛ زیرا از این طریق آنان بهتر و سریعتر با دنیای بیرون ارتباط برقرار خواهند کرد.
تقویت مهارتها و شناسایی استعدادها
یکی دیگر از اهداف روانشناسی تربیتی ارتقای مهارتهای انتخابی و کشف استعدادها است. در اینصورت، دانشآموزان میتوانند با کاربرد لوازم گوناگون آشنا شوند و حتی آنها را بسازند. مهارتهای جدید با تکنولوژی روز دنیا به دانشآموزان آموزش دادهمیشوند. روانشناسان با استفاده از تکنیکهای خاص این نوع روانشناسی، از لحاظ رشد تحصیلی کودکان را مورد ارزشیابی قرار میدهند.
تقویت مهارتها سبب میشود که تلاش محصلان افزایش پیدا کند و سریعتر به اهداف خود برسند. استعدادهای افراد کمتوان و ناتوان نیز باید توسط این نوع روانشناسی شناسایی شود. البته در این خصوص روشهای متفاوتی وجود دارد که متمایز از روشهایی یادگیری برای افراد معمولی است.
ایجاد فضایی برای ترغیب دانشآموز به سمت علایق خود
در صورتیکه، محصلان با استعدادها و تواناییهای خود آشنا شوند، به رشد و تکامل خود ترغیب خواهد شد. آگاهی و درک نوجوانان از ارزشهای وجودیشان ذهنیت آنان را بازتر میکند و موجب تمایل شدید آنان به یادگیری با استفاده از روشهای کاربردی خواهد شد. از طریق آموزشهای درست و اساسی، میتوان با کودکان ارتباط سالمی برقرار کرد و امید و انگیزه آنان را برانگیخت.
استفاده از روانشناسی تربیتی برای تشویق دانشآموز به سمت علایق او
کمک به تدریس درست و متفاوت معلمان
این شاخه از علم روانشناسی به معلمان کمک میکند که با درک درست مفاهیم و اصول این روانشناسی در اصلاح آموزش و پرورش نقش مهمی داشتهباشند. معلمان میتوانند از روشهای درست تدریس برای شناخت علایق محصلان و یادگیری بهتر آنان استفاده کنند. شیوههای تدریس اصولی به پیشرفت کلی آموزشوپرورش کشور کمک میکند و در آینده نسل آگاه و فرهیختهای را به جامعه تحویل خواهد داد.
دیدگاه های مختلف در روانشناسی تربیتی؛ پنج نظریه اصلی
یکی از بهترین و موثرترین روش های آموزشی روانشناسی تربیتی برای کودکان کمتوان یا ناتوان را باید روش مونته سوری نامید. براساس این شیوه آموزش، موضوعات متفاوت بهصورت درونی درک میشوند و کودکان نباید هیچگونه مطلبی را حفظ کنند. در واقع، هدف این روش ایجاد انگیزه و روحیه برای یادگیری مطالب جدید در این نوع کودکان است. از طریق مونته سوری استعدادهای این کودکان شناسایی میشود که در کنار اعمال صحیح مانند عشق، صلح، محبت و غیره آیندهای وصفنشدنی را پیش روی آنان قرار دهد.
محققان به مثابه ی حوزه های متنوع روانشناسی، دیدگاه های متفاوتی را برای روانشناسی تربیتی در نظر گرفته اند. در این دیدگاه ها به عوامل ویژه ای نظیر شناخت، تجربیات و رفتار های آموخته شده تمرکز می شود. این عوامل نحوه یادگیری فرد را تحت تاثیر قرار می دهند.
1. دیدگاه رفتاری یا رفتارگرایانه
براساس این نظریه، شرطیشدن موجب یادگیری رفتارها میشود. روانشناسان تربیتی پیرو این نظریه به اصول شرطیسازی اعتقاد دارند. در اینصورت، آنها میتوانند به یادگیری بهتر کودکان و نوجوانان کمک کنند. در دیدگاه رفتاری سعی بر آن است تا کلیه رفتارها به وسیله ی شرطی سازی آموخته گردند. روانشناس هایی که دیدگاه رفتاری را مد نظر قرار می دهند، در خصوص توضیح چگونگی شکل گیری یادگیری به اصول شرطی سازی مبتنی هستند.
به عنوان نمونه اعطای جایزه دلخواه به کودک به شرط درسخواندن توسط معلم موجب تشویق او به یادگیری خواهد شد. در این نظریه هر رفتار خوب دارای پاداش و هر رفتار بد دارای تنبیه و مجازات است. البته دیدگاه رفتاری در روانشناسی تربیتی نقصهای بسیاری مانند عدم توجه به نقش انگیزه، احساسات و افکار در یادگیری دارد. بی اف اسکینر از جمله روانشناسان آمریکایی است که نظریه رفتارگرایانه یا شرطیسازی را مطرح کرد.
توجه داشته باشید که در نظر گرفتن تنبیه و پاداش تنها در برخی موارد مفید واقع است. رویکرد رفتاری به موجب عدم توجه به احساسات، نگرش ها و انگیزه های درونی برای یادگیری مورد انتقاد قرار گرفته است.
2. دیدگاه توسعه
در این نظریه به چگونگی یادگیری مهارتها و علوم جدید توسط کودک در هنگام رشد پرداختهشده است. مراحل رشد شناختی ژان پیاژه را باید از جمله موارد این تئوری به حساب آورد؛ زیرا در این نظریه نحوه رشد فکری کودکان مورد بررسی قرار میگیرد. عمده تمرکز محققان در دیدگاه توسعه به چگونگی کسب مهارت ها و دانش های جدید کودکان در طول دوران رشد اختصاص دارد. یکی از نمونه نظریه های رشدی که به چگونگی رشد فکری کودکان می پردازد، مراحل رشد شناختی ژان پیاژه نام دارد.
در اینصورت، روانشناسان تربیتی چگونگی تفکر کودک را در زمان رشد و در هر مرحله از زندگی او درک میکنند. نظریه توسعه برای معلمان بسیار کارآمد است؛ زیرا از این طریق، آنان میتوانند از روشهای آموزشی مفید و جدید برای یادگیری مهارت و دانش کودکان در سنین خاص استفاده کنند.
زمانی که روانشناسی تربیتی نحوه ی تفکر کودکان در مراحل مختلف رشد را درک می کند، می تواند توانایی های کودکان را در خصوص انجام کار ها در هر مرحله از رشد درک نمایند.
دیدگاه توسعه به مربیان کمک می کند تا بر اساس بهترین گروه های سنی، روش ها و موارد آموزشی را پیاده سازند.
3. دیدگاه شناختی
نظریه شناختی به موجب توضیح درباره ی نقش مسائلی نظیر عواطف، انگیزه ها، خاطرات، باور ها و احساسات در فرایند یادگیری ترویج گسترده ای پیدا کرده است. در دیدگاه شناختی اعتقاد بر آن است که فرد تحت تأثیر انگیزه های شخصی و بدون توجه به پاداش های بیرونی آموزش می بیند. این نظریه در سالهای اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است. نظریه شناختی برای رشد فکری کودک از ایدههای ذهنی و انگیزه او پشتیبانی میکند بدین طریق در سرعت یادگیری او تاثیرگذار است.
روانشناسان تربیتی علاقهمند به این دیدگاه، تاثیر انگیزه در نحوه یادگیری کودکان را بررسی میکنند. همچنین این افراد چگونگی یادگیری آموزشهای جدید و به یادآوری آنها برای حل مشکلات توسط کودک را درک میکنند. ژان پیاژه از جمله روانشناسان سوئیسی است که نظریه شناختی را مطرح کرد و تاثیر بسیاری در توسعه این نوع روانشناسی داشت.
اصلی ترین هدف روانشناسان تربیتی در دیدگاه شناختی آگاهی از چگونگی تفکر، یادگیری، یادآوری و پردازش اطلاعات توسط مردم جامعه است. در واقع این قبیل روانشناس ها تمایل دارند تا نحوه ی چگونگی یادگیری انگیزه در کودکان را درک نمایند. روش های یادآوری خاطرات در کودکان را شناسایی کنند و راهبرد های حل مشکلات در کودکان را تشخیص دهند.
4. دیدگاه سازنده گرایی یا نظریه سازهگرایی
یکی از جدید ترین تئوری های یادگیری، رویکرد سازنده گرایی است. در نظریه یادگیری سازهگرایی به چگونگی ایجاد فعالانه دانش خود از جهان تمرکز می شود و تاثیر روابط اجتماعی و فرهنگی در نحوه یادگیری مورد بررسی قرار میگیرد. طبق این دیدگاه روانشناسی تربیتی که جدیدترین نظریه یادگیری محسوب میشود، نحوه یادگیری دانش جدید تا حدود زیادی به اطلاعات قبلی افراد بستگی دارد. بهعبارت دیگر، علم جدید تنها با آموزههای قبلی قابل درک است.
روانشناسان اتخاذ کننده رویکرد سازنده گرایی بر این باور هستند که اطلاعات قبلی فرد می تواند در نحوه یادگیری اطلاعات جدید تاثیر بسزایی بگذارد. به عبارتی دیگر دانش جدید را تنها می توان درک کرد و به دانش های موجود اضافه نمود.
دیدگاه سازنده گرایی تحت تاثیر روانشناس لو ویگوتسکی قرار دارد. این روانشناس ایده هایی نظیر منطقه توسعه نزدیک و داربست آموزشی را ارائه کرده است.
5. نظریه تجربی
در دیدگاه تجربی تاکید بر آن است که تجربه های زندگی یک فرد در نحوه درک اطلاعات جدید تاثیر گذار است. طبق این دیدگاه تمامی تجارب، احساسات و تفکرات افراد در یادگیری اطلاعات و آموزههای جدید او تاثیر میگذارند.
جان لاک فیلسوف انگلیسی است که اولین بار نظریه تجربی را مطرح کرد. او معتقد بود: «ذهن در زمان تولید مانند یک لوح خالی است که باید بهواسطه تجربه و یادگیری آن را پر کرد».
از آنجایی که دیدگاه تجربی افکار، احساسات و تجربه های شخص یادگیرنده را مد نظر قرار می دهد، به مثابه ی نظریه های روانشاسی تربیتی سازنده و شناختی است.
رویکردهای روانشناسی تربیتی و مراحل انجام آن
این علم روانشناسی دارای رویکردهای متفاوتی است. در واقع این رویکردها باید بهصورت مرحلهای انجام شوند که معلمان اطلاعات دقیقی را در مورد نحوه یادگیری، آموزش و تربیت یادگیرنده ارائه دهند. رویکرد روانشناسی تربیتی در سه مرحله زیر انجام میشود:
مرحله اول: در این مرحله، روانشناسان تربیتی به ویژگیها، اهداف و استعدادهای یادگیرنده توجه میکنند. این مرحله بهعنوان فعالیتهای قبل از آموزش محسوب میشود.
مرحله دوم: بعد از مرحله اول باید فعالیتهای دانشآموز در زمان آموزش تحت بررسی قرار گیرد. آموزشهای این مرحله شامل یافتن انگیزه فرد برای یادگیری، مشخصات معلم و تدریس او میشوند. در واقع با کسب اطلاعات در این زمینهها میتوان سومین مرحله از رویکرد روانشناسی تربیتی را انجام داد.
مرحله سوم: مرحله سوم یا آخر مربوط به فعالیتهای بعد از آموزش است که باید بهصورت ارزیابی سنجشی از عملکرد یادگیرندگان انجام شود.
در هر یک از مراحل بالا، روشهای پژوهشی علمی و نوین مربوط به مسائل تربیتی بهکار میروند.
مباحث و موضوعات اصلی روانشناسی تربیتی
معلمان در خصوص برطرف سازی نیاز های فردی دانش آموزان و تکمیل روند یادگیری از مباحث روانشناسی تربیتی بهره می گیرند. همچنین روانشناس های آموزشی برای درک کامل فرایند یادگیری به مباحث روانشناسی تربیتی می پردازند.
یکی از موضوعات حائز اهمیت در روانشناسی تربیتی، فناوری آموزشی است. این موضوع به چگونگی تاثیر گذاری انواع مختلف فناوری در یادگیری مرور می کند.
مبحث یادگیرندگان تیز هوش به عنوان یک مبحث روانشناسی در تلاش است تا به دانش آموز هایی که به عنوان زبان آموزان با استعداد شناخته می شوند، کمک نماید.
یکی دیگر از مباحث روانشناسی تربیتی، یادگیری سازمانی است که به مطالعه ی نحوه ی یادگیری افراد در محیط های سازمانی می پردازد.
در ادامه سه مورد از مهم ترین مباحث روانشناسی تربیتی را ذکر می کنیم:
- توسعه برنامه درسی: ایجاد درس های کمک کننده در امر یادگیری
- طراحی آموزشی: طراحی مواد آموزشی
- آموزش ویژه: کمک به دانش آموزان نیازمند به آموزش تخصصی
این علم روانشناسی در حوزه آموزش و پرورش و برای حل مسائل تدریس معلمان، تربیت و آموزش دانشآموزان کارایی بسیاری دارد. از طریق این علم، موضوعات متفاوتی مورد بررسی قرار میگیرند که اصلیترین آنها شامل موارد زیر هستند:
- مطالعه در مورد شیوههای نوین آموزش و تربیت دانشآموزان
- تاثیر قوانین و عوامل متفاوت در شیوه آموختن
- بررسی وضعیت یادگیری دانشآموزان
- آشنایی با مشخصات و ویژگیهای معلمان، مربیان و دانشآموزان
- بررسی وضعیت تدریس و آموزش از طریق ارزشسنجی
- چگونگی تاثیر انواع فناوریهای آموزشی در یادگیری
- مشخصکردن طرح آموزشی مفید
- توسعه برنامه درسی برای به حداکثر رساندن یادگیری
- مطالعه در مورد شیوه یادگیری در محیطهای کاری و سازمانی
- تشخیص دانشآموزان نخبه یا تیزهوش
کسانی که در حوزه روانشناسی تربیتی به فعالیت مشغول هستند، باید تفاوتهای افراد تحت آموزش را بشناسند؛ زیرا هر فرد شخصیت منحصربهفردی دارد و اطلاع از تفاوتهای فردی، روند آموزش را اثربخشتر خواهد کرد.
این نوع روانشناسی به درک و شناخت مراحل یادگیری کمک میکند و دانش و مهارتهای جدید را با روشهای سنجش و ارزیابی صحیح به متقاضیان میآموزد. این روانشناسان حیطه کاری گستردهای دارند و با دانشآموزان، معلمان، مدیران و مربیان در ارتباط هستند که به تحلیل شیوه و نحوه یادگیری آنان بپردازند.
مشاغل در روانشناسی تربیتی
روانشناسان تربیتی نحوه ی کمک به افراد در یادگیری را به مربیان، معلمان، مدیران و دانش آموزان آموزش می دهند. اغلب این آموزش شامل برنامه هایی برای دانش آموز هایی است که مشکل تحصیلی دارند و مشمول راه هایی برای شناسایی دانش آموزان نیازمند به کمک می باشد.
اکثر روانشناس های تربیتی یا آموزشی به طور مستقیم با مدارس همکاری دارند. عده ای از آن ها در مقام معلم، استاد و مشاور مشغول فعالیت می باشند. مشاوران تربیتی به دانش آموزان در راستای کنار آمدن با موانع یادگیری کمک می کنند.
علاوه بر این، برخی روانشناسان تربیتی با معلمان کار می کنند تا روش های یادگیری جدید را در دانش آموزان پیاده نمایند و برنامه های درسی دوره های جدید را توسعه دهند.
یکی دیگر از مشاغل روانشناسان تربیتی، فعالیت در امر تحقیق است. به طور مثال ممکن است یک روانشناس تربیتی برای یک سازمان دولتی نظیر وزارت آموزش کار کند. سپس در تصمیم گیری های مرتبط با بهترین راه های یادگیری کودکان در مدارس شرکت نماید.
علاوه بر این، می توان در بخش مدیریت دانشگاه یا مدرسه مشغول به کار شد. در کلیه این مشاغل روانشناس تربیتی ملزم است تا در روش های آموزشی تاثیر بگذارد و روند یادگیری را به بهترین شکل سوق دهد.
برای مشاغل در زمینه روانشناسی تربیتی برخورداری از مدرک لیسانس و فوق لیسانس ضرورت دارد. همچنین اگر می خواهید در بخش مدیریت یک موسسه آموزشی مشغول به کار شوید، باید از مدرک دکتری بهره مند باشید.
جان دیویی یکی از روانشناسان آمریکایی پیشگام در این عرصه بود که ادعا کرد: «مدارس باید روی ویژگیهای دانشآموزان تمرکز داشته باشند و کمتر اطراف موضوعات آموزشی مانور دهند». این فرد به یادگیری فعال از طریق تجربه عملی معتقد بود و تجارت عملی را در نحوه یادگیری بسیار موثر میدانست.
از جدیدترین روانشناسان تربیتی باید به بنجامین بلوم اشاره کرد. این فرد اهداف آموزشی را در دستههای متفاوت تقسیمبندی کرد و این طرح را برای آموزش و یادگیری بهتر دانشآموزان ارائه داد. البته در توسعه روانشناسی تربیتی، افراد بسیاری نقش داشتند که در این مطلب تنها به پیشگامان آنها اشاره کردیم.
روانشناسی تربیتی؛ از گذشته تا کنون
روانشناسی تربیتی یک زیر شاخه نسبتا جوان در روانشناسی است که تا اواخر دهه 1800 به عنوان یک علم جداگانه در نظر گرفته نشد.
بسیاری یک فیلسوف به نام یوهان هربارت را پدر روانشناسی تربیتی قلمداد می کنند. یوهان هربارت بر این باور بود که علاقه دانش آموزان به یک موضوع خاص تأثیر چشمگیری در نتیجه یادگیری دارد. وی معتقد بود که معلمان وظیفه دارند در امر تصمیم گیری بهترین و موثر ترین روش آموزش را مد نظر قرار دهند.
یوهان اعتقاد داشت: «علاقه خاص به یک موضوع، اصل اساسی در یادگیری است». همچنین این فرد عنوان کرد که معلمان و آموزگاران باید از روشهای جدید و موثر برای آموزش دانشآموزان استفاده کنند. بعد از یوهان فیلسوفان و روانشناسان دیگری همچون زین پس ویلیام جیمز در این زمینه به نظریهپردازی و گفتگو پرداختند.
زین پس ویلیام جیمز، یک روانشناس و فیلسوف تاثیر قابل توجهی در زمینه روانشناسی تربیتی داشت. یکی از متن های مهم ویلیام جیمز در سال 1899 با عنوان ” گفتگو با معلمان در مورد روانشناسی” است که نخستین کتاب درسی روانشناسی تربیتی به شمار می رود.
همگام با فعالیت های ویلیام جیمز یک روانشناسی فرانسوی به نام آلفرد بینه به توسعه تست های IQ می پرداخت. اصلی ترین هدف طراحی تست های IQ کمک به دولت فرانسه برای شناسایی کودکان دارای تاخیر در رشد و ایجاد برنامه های آموزشی ویژه بود.
علاوه بر این در ایالات متحده جان دیویی بر این باور بود که مدارس باید صرف نظر از موضوعات به دانش آموزان تمرکز نمایند. وی حمایت گر یادگیری فعال بود و استدلال می کرد که تجربه عملی یک بخش مهم در فرایند یادگیری است.
در سال های اخیر روانشناس تربیتی، بنجامین بلوم طبقه بندی مهمی را در خصوص دسته بندی و توصیف اهداف آموزشی طراحی کرده است.
بیشتر بخوانید: انواع تست روانشناسی و کاربرد آنها
تأثیر متفکران در روانشناسی تربیتی
روانشناسی تربیتی در طول تاریخ تحت تاثیر متفکران، روانشناسان، مربیان و فیلسوفان گسترده ای قرار گرفته است.
یکی از فیلسوفان متأثر در روانشناسی تربیتی، جان لاک است. جان لاک در بدو تولد ذهن انسان را به عنوان یک لوح خالی محسوب کرد. بر اساس مفهوم ” tabula rasa ” که توسط جان لاک ارائه شده است، دانش از طریق تجربه و یادگیری توسعه پیدا می کند.
بی اف اسکینر یک روانشناس آمریکایی است که به معرفی مفهوم شرطی سازی عامل پرداخته است. بی اف اسکینر در دیدگاه های رفتار گرایانه تاثیر بسزایی دارد. وی بالغ بر 17 تحقیق درباره ی تقویت و تنبیه انجام داده است که نقش مهمی در آموزش ایفا می کند.
ژان پیاژه نیز یک روانشناس سوئیسی است که به موجب نظریه رشد شناختی شهرت گسترده ای در روانشناسی تربیتی یافته است.
تفاوت روانشناسی تربیتی و پرورشی
روانشناسی از جمله علوم تخصصی محسوب میشود که از گرایشها و شاخههای متفاوتی برخوردار است. دو شاخه مهم این علم شامل روانشناسی پرورشی و تربیتی میشوند. شاید تصور کنید اهداف، عملکرد و کاربردهای آنها یکی است؛ اما تفاوتهای کلی و جزئی در اهداف مربوط به مسائل آموزشی و تربیتی این دو شاخه از روانشناسی وجود دارد. در ادامه با بررسی جداگانه هر کدام از این شاخههای علمی، تفاوت این دو گرایش روانشناسی را مورد بررسی قرار میدهیم.
دیدگاه کلی روانشناسی تربیتی
این نوع روانشناسی به رشد فکری، روانی، جسمی و اجتماعی افراد بخصوص دانشآموزان کمک میکند. در واقع، رشد شخصیتی موجب میشود که افراد در مسیر آموزشهای درست و هنجار در جامعه قرار بگیرند.
از دیگر دیدگاههای این گرایش علمی، شکوفایی استعدادها و ایجاد انگیزه در یادگیرندگان برای رسیدن به خواستههای مورد علاقه است. روانشناسان تربیتی به طور کلی و گسترده به مطالعه در مورد زمینههای متفاوت تربیتی میپردازد. امروزه دیدگاههای متفاوت روانشناسی تربیتی در آموزش و پرورش کاربرد بسیاری دارند.
کاربردهای روانشناسی تربیتی
این نوع روانشناسی نقش مهمی در تربیت تعلیمدهندگان و شناخت دانشآموزان دارد. از این طریق، برنامههای متفاوت آموزشی و پرورشی طراحی و اجرا میشوند. از دیگر کاربردهای این دانش روانشناسی عبارتاند از:
- تهیه و اصلاح محتوای دروس به صورت اصولی و علمی
- آموزش شیوههای نوین تدریس به معلمان
- بهبود یادگیری و عملکرد دانشآموزان و شکوفایی فردی و اجتماعی آنان
- بهطور کلی، اطلاعات بهدستآمده از پژوهشها و یافتههای این علم به رشد علمی جامعه، پیشرفت تکنولوژی، شکوفایی اقتصادی و سایر علوم کمک فراوانی خواهد کرد.
هدف روانشناسی پرورشی
روانشناسی پرورشی نیز جز شاخه های مهم و جداگانه علم روانشناسی محسوب میشود. این علم به پرورشدهندگان کمک میکند از طریق روشهای صحیح و اصولی به حل مسئله و مشکلات پرورشی بپردازند. این روانشناسی، نظریهها و رویکردهای مربوط به خود را دارد. روانشناسان پرورشی از طریق مشاهده، مطالعه رفتار و آشنایی با فرآیندهای ذهنی و شناختی، اطلاعات مورد نیاز خود را کسب میکنند.
پرورش همان پروسه آموزشی منظمی است که بهطور مداوم در جریان است. هدف این علم روانشناسی کمک به رشد جسمانی و روانی یا رشد شخصیتی افراد است. پروشیابندگان از این طریق میتوانند به درک بهتری از معارف و قوانین مورد قبول در جامعه برسند. همچنین از این طریق استعدادهای این افراد شکوفا خواهد شد و مهارتهای خاص را خواهند آموخت.
در حالت کلی تحقیقات علمی در دو دسته عمده زیر قرار میگیرند:
- تحقیقات بنیادی
- تحقیقات کاربردی
پژوهشهای بنیادی برای یافتن پاسخ و اساس علوم بهکار میروند و زیربنای فعالیتهای افراد هستند؛ اما تحقیقات کاربردی برای مشاهده نتایج عملکردی استفاده میشوند. در واقع این دو پژوهش تکمیلکننده یکدیگر هستند.
روانشناسی تربیتی و پرورشی شامل مجموعهای از این پژوهشها و تحقیقات علمی و عملی است که تشابه بسیاری با یکدیگر دارند. روشهای روانشناسی پرورشی شامل پژوهشهای کمی و کیفی است. روشهای کمی بهصورت آزمایشی و اثباتگرایانه انجام میشوند. اما اطلاعات حاصل از پژوهشهای کیفی از طریق مشاهده، مصاحبه و مرور خاطرات بهدست میآید و عددی نیست.
مقایسه کلی روانشناسی پرورشی و تربیتی
در حالتکلی، هر دو شاخه روانشناسی به شناسایی استعدادها، انگیزههای کودک و رشد آنها کمک میکنند؛ اما تفاوتهای زیر را میتوان در هنگام مقایسه آنها با یکدیگر عنوان کرد:
- مقایسه روانشناس پرورشی و تربیتی نشان میدهد که اهداف روانشناسی پرورشی کلی و جامعتر، وسیعتر و همهجانبهتر از روانشناسی تربیتی است.
- روشهای تحقیق و مراحل آنها در این دو شاخه از روانشناسی با یکدیگر تفاوت دارد.
- هدف علم روانشناسی پرورشی کمک به کشف، وضع قوانین و نظریههای علمی است؛ اما در روانشناسی تربیتی مطالعه روی نحوه یادگیری دانشآموزان، رشد شخصیتی، تفاوتهای فردی، نحوه تدریس معلمان، آشنایی با انگیزه و استعداد دانشآموز انجام میشود.
- روانشناسی پرورشی غیر از دانشآموز و معلم، والدین را نیز درگیر میکند و در فرزندپروری نیز تاثیر بسیاری دارد.
- هدف روانشناسی پرورشی طولانی مدت، مداوم و منظم است؛ اما روانشناسی تربیتی بهصورت کوتاه مدت به مطالعه و پژوهش در مورد چگونگی یادگیری کودک میپردازد.
اهمیت روانشناسی تربیتی در آموزشوپرورش
در فرآیند یادگیری، عوامل بسیاری دخیل هستند که روانشناسی تربیتی یکی از مهمترین آنها است. این علم برای تدریسکنندگان و یادگیرندگان استفاده میشود و از اهمیت بسیاری برخوردار است. در ادامه به بررسی تاثیر این علم روانشناسی تربیتی در آموزشوپرورش میپردازیم:
- از این طریق، معلمان از ظرفیت تدریس خود آگاه میشوند.
- این علم به معلم کمک میکند که از نحوه یادگیری دانشآموزان و توانایی آنها در یادگیری اطلاع پیدا کند.
- معلمان با بهکارگیری اصول روانشناسی تربیتی، میتوانند روشهای یادگیری نوین و توسعهیافته را بیاموزند و براساس آن آموزش دهند.
- هدایت استعداد و توانایی کودک به جهت درست توسط مربیان تحت آموزش این نوع روانشناسی بهخوبی انجام میشود.
- از این طریق، معلم بهراحتی میتواند شخصیت دانشآموز را شکل دهد و با رشد شخصیتی او به آموزش و پرورش او بپردازد.
- ایجاد انگیزه برای یادگیری مطالب جدید و افزایش تواناییهای یادگیرندگان از دیگر مزایای روانشناسی تربیتی است.
البته در این مطلب به مهمترین مزایای روانشناسی برای معلمان و دانشآموزان اشاره کردهایم. این علم روانشناسی، آموزشوپرورش را به سمت و سویی جدید هدایت میکند و سرعت روند آموزش و یادگیری را بهبود میبخشد. همچنین دانشآموز را با استعدادها و علایق او آشنا میکند که به سوی شکوفایی آینده شغلی خود قدم بردارد.
در نتیجه
روانشناسی تربیتی که یکی از جدیدترین شاخههای روانشناسی است، به مطالعه چگونگی یادگیری و رشد شخصیت فردی از طریق دیدگاههای متفاوت میپردازد. در این نوع روانشناسی، روشهای نوین تدریس و آموزش براساس تفاوتهای فردی هر دانشآموز طراحی میشوند.
طبق این گرایش از روانشناسی، تجربههای قبلی، تشویق و تنبیه، نحوه تفکر، شناخت احساسات، باورها، انگیزه و روابط اجتماعی روی آموزش و یادگیری دانشآموزان تاثیرگذار است. در واقع معلمان و مربیان براساس نظریهها و دیدگاههای متفاوت روانشناسی تربیتی میتوانند همزمان با آموزش و کشف استعدادها به رشد شخصیتی کودکان یا نوجوانان نیز کمک کنند.
پیشنهاد مطالعه: